Djavade Modjabi (جواد مجابی )
انحناي يك قائمه
انحناي يك قائمه
بيا بسازيم با هم شبي را كه نيامد تا امشب:
شبي نود درجه
با رنگ قهوهاي متمايل به سبز
شهردار لازم نداريم و شاعر
يك نقاش ساختمان دم دست باشد بد نيست
اول عمارتي بسازيم از قلب تو با نسترن يا نسرين
يك هليكوپتر بايد كه نجاتمان دهد به وقت خطر
بهتر است تراس عمارت به شكل يك صد بطر ويسكي باشد
كسي نبايد از عطر برگ شكايت كند چرا هاوانا نيست
تمام پنجرهها را عزيزم باز كن به كوه مرجان كه از جان دريا برآمده باشد.
شهر نه، تنها يك كوچه كافي است با چند همسايه از پريزادان و يك عفريت
حالا اين شب را از قائمه درآر و انحنايش را تابدار چون كفل رقاصان كولي كن
حياط را با ستارههاي سرگردان فرش كن و با نشئۀ علف كشان خواب و بيدار
از پلهها بالا رويم به طارمي عشرت
گو آفتاب بر نيايد مهاها از آزرم شرمگاهت
ما را طلوع هر سويۀ سرود بلبلان روشن ميدارد
بيا از شبي كه ساختيم پنهان گرديم در گچبريهاي طاق قصيده.
گريختن از ديدرس ابلهان را، هزار سال بنزين ذخيره دارد عفريت.
سوم بهمن 84-تهران