Martin Auer

nemščina

Ali Abdollahi

perzijščina

Tischrede

Hast du schon einmal über einen TISCH nachgedacht?
Zum Beispiel, was den TISCH denn zum TISCH gerade macht ?
Was macht ihn so TISCHIG, so TISCHARTIG, TISCHHAFT?
Eine geheimnisvolle TISCHKRAFT?
Und TISCHT ein TISCH eigentlich, oder wird er GETISCHT?
Und VERTISCHT er, wenn seine TISCHHEIT erlischt?
Und machst du so weiter mit TISCH, bis du döst,
hat plötzlich TISCH von dem Ding sich gelöst.
Und du fragst dich: »Wieso denn eigentlich TISCH?«
Und TISCH klingt so fremd, TISCH klingt so frisch.
Und du bist ganz erstaunt, weil du ganz sicher weißt,
daß TISCH eigentlich überhaupt nichts »heißt«.
Dafür steht in deinem Zimmer ganz dumm
ein gänzlich Namenloses herum.
So fremd und unheimlich unbekannt,
ganz stumm, unbegreifbar und unbenannt,
fast unsichtbar, gar nicht richtig da...

Und dann, dann sagst du auf einmal: »Aha,
das ist ja der TISCH!« Und es schnappt wieder ein.
»Der Tisch, na klar, was sonst soll es sein?«

© Martin Auer
Iz: Was niemand wissen kann. Seltsame Verse und sonderbare Geschichten
Weinheim: Beltz & Gelberg, 1986
ISBN: 3-407-78114-8 [vergriffen]
Avdio produkcija: 2001 M. Mechner, literaturWERKstatt berlin

خطابه میز


هیچ وقت شده به یک میز فکر کنی؟
مثلا ًاینکه چه چیزی میز را تبدیل به میز می کند؟
چه چیزی آن را اینقدر میزی می کند، این قدر میزوار و میزگونه؟
نکند یک نیروی میزی ِ اسرارآمیز در کار است؟
و اصلا ًیک میز می میزد یا اینکه میزیده می شود؟
و میزبَس می شود وقتی میزیت اش تمام بشود؟
و توآنقدر سرت را با  میز گرم می کنی تا این که چرتت می گیرد
و یکهو میز از شیء بودن خودش رها می شود.
و تو از خودت می پرسی: « پس چطوری میز است؟»
و کلمه میز در گوش ات آوای غریبه ای پیدا می کند
و میز برایت می شود یک چیز تازه.
و تو پاک تعجب می کنی از اینکه با اطمینان کامل می دانی
که میز اصلا ًو ابدا ًهیچ "نامی ندارد".
برای همین در اتاقت یک چیز کاملا ً بی نام ،
گیج و گول و منگ همینطوری سرجای خودش هست.
چیزی آنقدر غریبه، ناآشنا و ناشناخته
ساکتِ ساکت، دست نیافتنی و نام نیافته،
و تقریبا ً نامرئی، اصلا ً چیزی نا به جا در آنجا...
وآنوقت، آنوقت یکهو با خودت
می گویی: «آها! این همون میزه دیگه!»
و دوباره دلخور می شوی و می گویی:
«خب، معلومه، همین میزه، مگه باید چیز دیگه ای
غیر از این باشه؟»


 

مارتین آور ترجمه علی عبداللهی