Ali Babatschahi (علی باباچاهی)
امروز 1
امروز هم میگذرد با اشباحی که در لباس خضر به خواستگاریات آمده اند:
انگور و سیب سبز
کاهوی سبز و بچه آهوی سبز
و ذراتی از قطعاتی از مریخ که گره زده اند به دُمشان
پولک و روبان سبز
هر قطعهی تن تو گویا وطنی دارد:
در خواب برق میزند حشرهای کنار تو که لباس رسمی پوشیده
در بیداری به عقد آدمکی برفی درآمدهای که با زغال سنگ رقابت دارد
در«هیچ آباد» گیجِ میان من و هر قطعهای از تن خود بی خویشتنی
و همچنان که با وَ بی منی وطنی دارد هر قطعهی تن تو
هر قطعهی تن تو وطنی دارد.
فروردین 1384