چرنوف یکی از پیشگامان شعر منثور است . او می گوید : « من در نوشتن شعر- نثر بیشتر مرهون آثار هانری میشو و خولیو کورتازار هستم ، کسانی که جهانهای تازه ای خلق کردند که شگفت انگیز ، مبتذل ، احمقانه و حقیقی هستند مثل خود ما »
او معتقد است که شعر – نثر ممکن است که یک هم ارزی معاصر شعر متافیزیکی باشد که در هر دو حالت استعاره
می تواند تا آنجا که به مفهوم مرکزی نوشتار تبدیل شود گسترش یابد »
اشعار چرنوف در عین اینکه در چنبره ی مٶلفه های نامتجانس است به کولاژ سورئالیستی نیز شبیه است .
او در مقاله ی خود با عنوان « حصار شخصیت » عنوان می کند که در بسیاری از اشعار منثورش « شخصیت » تا
آنجا حضور دارد که به واسطه ی آن زبان بتواند اتفاق بیافتد » بدین معنی که یک حد و حصری وجود دارد که در آن
مٶلفه های روایی شامل استفاده از شخصیت های داستانی ، نمی توانند از آن عبور کنند . در کتاب شعر او با نام «
ژاپن » (1987 ) ساختار نحوی شکسته می شود و این روابط آوایی کلمات است که کشف می شود تا دیگر عناصر
تخیلی.