Ali Abdolrezaei (علی عبدالرضایی)
ابزوردیته
langue: persan
traductions:
allemand (Absurdität ), anglais (Absurdity)
ابزوردیته
واقعن!
تنبلی هم زیرِ پای تو لُنگ انداخته پاشو!
شده بود
باور نمی تا تنگِ غروب خواب دیده باشی
نخوابیده بود
چه نشستی بر صندلیهای دورِ میز نشستهای چیدهای ؟
سیبی نچیده بود
به اندازهی دو وعده بیشتر چریدهای چه دیدهای؟
نخورده بود چیزی ندیده بود
عجب هوای بوداری تنِ اتاقی بر سرت باز هم گوزیدی؟
ریده بود
غیرت به این خوابی میی گردن است
حیفِ رگ نداری
بریده بود
و تنهایی عمری در دلش تنگی می
زیلوی زیرِ میز را خون بود
بود نمیدید
مرده بود