Behzad Khajat (بهزاد خواجات)
یک خبــر
بهزاد خواجات شب قبل
در بمباران کابل کشته شد
که اگر مدل 2001 باشی
و اگر بهزاد خواجات باشی
و بمبارانی هم نباشد
و افغانستانی اگر
باز هم خدا بیامرزتم
که چه بینی نازی بر صورتم بود
وقتی که در پشت ستاره ی حلبی
جان وین دیگر قصه ای نداشت
و در تمام عکس های حلبچه
ابابیل ها دیر می آیند
که در این سطر
پس گردنی است خواندن
که تاریخی در من تلمبار کرده
تا نوش جانم ، نوش جان شما !
( و البته این فرق می کند
با بنزی که در کاسه ای شله زرد
استتار شد
فرق می کند با آی ی ی ی بدو !
نور تازه
حراج واقعی امسال ... )
و از حنجره بر می خیزد و کوچه های کج را ...
با فریدون فروغی در خودم
چون لاک پشت
که مستی متاسفانه دکترا نمی دهد
و خدا انفارکتوس را آفرید ...
هی ! ملا ممد جان !
تو که داشتی چرا ندادی
که حالا ملا عمر بگوید :
" بلیت معمولی بدهم یا لژ ؟
عزیز دلم ! "
و رقص مایکل در دود اسپند
و نفتی که می رور ، سکس می شود ،
می آید ، نفت می شود ، می رود ...
راستی حقیقت دارد
که خاک هم سرطان می گیرد ؟
راست می گویند که بودا متری ده تومان ؟
که بهزاد خواجات باشی
و افغانستانی باشد
و تخریب شده باشی
و قرار هم مثل هر شب
در کافی نت جنب سازمان ملل
که یک نسل بیاید
تا گل سرخی _ نمی دانم از کجا _
مخابره بشود یا نه ...
همچنان که رمبــو
یک قرن آب یخ می جست و نبود
که اگر ماهواره
همه چیز را چقـلی می کند این طور اساسی
ملتی بر پشت بام ایستاده
تا شکلک درآورد و بخندد .
( گویا روز قبل هم
یک نفر در زیر پتو گفته بود : مرتیکه ی قلدر !
که تلفن کوفی عنان زنگ می خورد که :
نگفتم آقا ! )
و مدل 2001 می شویم
از فرط تمدن ترک می خوریم
و راستی سنگ زمین در ابتدای آفرینش
به سمت که پرتاب شد ؟
ابابیل های شماطه دار
هنوز هم زنگ می خورند
گیرم در کتاب های افست ...
اما شب قبل ، هالیوود
یکی از فیلم هایش را همچنان
با بوسه ای دراز پایان داد
و با عشق ، عشق ، عشق
که سر لیلا در سمرقند پریده باشد
خرمشهر یا برج تجارت جهانی
با کجای تمدن می شود گفت و گو کرد ؟
و بهزاد خواجات می نویسد :
بهزاد خواجات شب قبل
در بمباران کابل کشته شد ..