Mustapha Samady
دردستان
Language: persian
Translations:
german (Schmerzland), greek (Γη του πόνου)
دردستان
یک کُرد در آوار
یک سوری در حلب
یک زن در کُندز
درد در نواحی مختلف
مختلف عمل میکند
مثلن
من فقط سرم درد میکند
تو دست دادهای
از دست
او همه چیز
ما درد مشترک نیستیم
ماحصل یک تجربهایم
به هم ربط داریم
تو آنجا گلوله میخوری
من اینجا پناهندگی میگیرم