Nujoom Al-Ghanem
arabisch
ابزوردیته
واقعن!
تنبلی هم زیرِ پای تو لُنگ انداخته پاشو!
شده بود
باور نمی تا تنگِ غروب خواب دیده باشی
نخوابیده بود
چه نشستی بر صندلیهای دورِ میز نشستهای چیدهای ؟
سیبی نچیده بود
به اندازهی دو وعده بیشتر چریدهای چه دیدهای؟
نخورده بود چیزی ندیده بود
عجب هوای بوداری تنِ اتاقی بر سرت باز هم گوزیدی؟
ریده بود
غیرت به این خوابی میی گردن است
حیفِ رگ نداری
بریده بود
و تنهایی عمری در دلش تنگی می
زیلوی زیرِ میز را خون بود
بود نمیدید
مرده بود
قرون الأيل
ها انتهت اللعبة
والآن كيف لنا أن نصدق الحكايات الخرافية
بعد أن لم تعد الآيائل تتجول في الغابات
ولم تعد الأغصان تتكسر تحت أقدامها في الليالي
وبعد أن تحول رذاذ المطر إلى
شلالات من الذباب
ولكن هذا ما آلت إليه الأشياء
حرقان أقدامنا ليس بفعل
شوك الصنوبر ولا لسع القراص
ما زلنا نتبع ايقاع الاساطير ذاتها
حكاية الجبال السبعة،
والأيل الصغير والشقيقة المحبوبة
احك لي عن قرون الآيائل
المعلقة على الجدار
عن الذبابات المشبوكة في الحائط
بالدبابيس
ها نحن عندما آن لنا أن نستيقظ
لم نفعل
الأميرة الحسناء ، بقيت نائمة.