Ali Babatschahi (علی باباچاهی)
امروز 7
امروز 7
امروز هم میگذرد از فرط بلاتکلیفی میگذرد با نوسان موج و
چرخش این بطری بر سطح آب
دریا شدنم بی حکمت نبود که شد مرا میشکند این همه جزر و مد
بالهای مرا نمیکنی و میکنی از ته/ و گرنه فقط برای تو-
مرغی دریایی نمیشدم و میشدم
از خندههای های های تو تشخیص دادهاند که من مردهام
برای چه بمیرم؟
آنقدرها به تو نزدیکم که دورم آن چنان که به تو نزدیکم
نهنگی که در آغوش خودش مرده/ پریده روی قله موجی
که قلهی موجیست
شفا به دست خداست وگرنه تف تمساح و اشک سگ آبی
به قوزک پایم میمالیدم
و نمینالیدم از دویدن با شیطانی که تویی در خواب
و از دویدن با تو فقط در خواب مینالیدم
فروردین ماه 1384