Ali Abdollahi
Sprache: persisch
deutsch
(Memoiren der Abgeschiedenheit)
,
ungarisch
(magányom emlékei)
,
weißrussisch
(нататкі самотніка)
,
niederländisch
(de herinneringen van isolement)
,
türkisch
(İNZİVA HATIRASI)
,
englisch
(Memories of Seclusion)
,
arabisch
( هواجس الانزواء)
,
kurdisch
(بيرةوةرييةكاني طؤشةطيربوون)
,
armenisch
(ՄԵԿՈՒՍԱՑՄԱՆ ՀՈՒՇԵՐ )
خاطرات انزوا
كفش پاي راستم
به مرخصي رفته است.
نه چارپايم حالا
نه دوپا
در تثليث ازلي
«نيچه» مي خوانم
شبها به خوابم مي آيد و مي گويد:
عاقبت سبيل مال ات مي كنم!
روزهاست
تلفن روي پيامگير است
امان از صاحبخانه ی سمج!
با ميله بافتني
پايم را مي خارانم
از راست هيچ خيري نديده ام
چپ هميشه چپ بوده است
خسته ام خسته
در اين تقابل سه تايي:
راست دستي، چپ فكري
هيچ باوري
بهمن 81 ـ تهران