Alireza Behnam (علیرضا بهنام)
آويخته از درخت هاي معبد بابل
آويخته از درخت هاي معبد بابل
سرانجام به هيات چندين هزار سالگي ام
فرود خواهم آمد
وارونه از برج هاي چغازنبيل
و چيزي در من است كه زبان را
به كنگره هاي برج پرتاب مي كند
اين روشن است كه مرا بر خواهيد كشيد
به شمايل پيري
آويخته از درخت هاي معبد بابل
آتن در من طلوع خواهد كرد و پاريس و پاسارگاد
و زبان هاي بيشمار
تكه پاره ام كنيد
هر تكه ام به هيات واژه دور چشم هاي شما تاب مي خورد
قهقهه در من است
و رويش زبان در آن سوي پلوتون
و گله هاي آرتميس
و طغيان واژه هاي جدا از سر
اين ها همه در من است
و من به هيات چندين هزار سالگي ام
از باكره هاي نقش بسته به ديوار معابد
تا سايه هاي جدا شده از رايانه هاي شما
پرتاب خواهم شد
و پرتاب شدگي در من است
بپرسيد
از آينده بپرسيد
به زبان مردم بابل جواب خواهم داد