Maryam Fathi (مریم فتحی)
تهران شب شده است
تهران شب شده است
دستگیره های ایستادن مان را
از پاگردها برداشته اند
آسانسور بعد از چهارده طبقه
به بیابان می رسد
مهمانخانه بعد از چند سال
به گورستان
آجر به آجر فرو رفته ایم
این پل ها کجا می ریزند؟
این خیابان کجا می رود؟
خط کشی ها می دانند که چه لذتی دارد روی مرگ راه رفتن؟
خط کشی ها که دل دل نمی کنند
راست و سر به زیر می روند مثل کارگرهای هر روز,
که داربست ها را به گوشه ی آسمان می بندند
سر به زیر و جاودان مثل ساختمان های رو به ویرانی
سر به زیر مثل این تیر چراغ برق،
توی یکی از خیابان های فرعی شهر
که پرده ی خانه ای می افتد
تهران شب شده است
ما را به لباس های زیرِمان تبعید کرده اند.