Roshanak Bigonah (روشنک بیگناه)
[و يکبار صدايي از پرده ها مي گذرد]
[و يکبار صدايي از پرده ها مي گذرد]
و يکبار صدايي از پرده ها مي گذرد
جاني مي گيرد
زمين و آسياب
و شمايل قديس
آبي مي گذرد
از حنجره اي که مرگ
ترک ترک
به خشکسالي اش برده است
و اسب جان مي گيرد
و خوني که بر شقيقه خشکيده
جاري مي شود
و کودکي که سر به قهر چرخانده
دوباره به گرماي پستان مي چرخد
ما از ابتدا
تا به انجام
رفته ايم و
مکث کرده ايم و
بازگشته ايم
و ديوارها
نفس کشيده اند و
مرده اند و
زيبا تر شده اند
ديگر چه حاجتي ست
به سرتکان دادن بازيگراني چون ما
اين همه شمايل
اين همه قديس
براي هفت چرخ اين جهان
کافي ست.